دلم گرم خداوندی ست که با دستان من گندم برای یاکریم خانه می ریزد!چه بخشنده خدای عاشقی دارم که می خواند مرا با آنکه می داند گنهکارم!دلم گرم است می دانم بدون لطف او تنهای تنهایم
برایت من خدا را آرزو دارم!

 
 
 
من خدا را دارم ، کوله بارم بر دوش ، سفری میباید

سفری تا ته تنهایی محض

هرکجا لرزیدی ، از سفر ترسیدی ، فقط آهسته بگو :

* من خدا را دارم... * 
 
 
کسی هر گز نمی داند چه سازی میزند فردا
چه میدانی توازامروز،چه میدانم من ازفردا
همین یک لحظه رادریاب،(محبت کن)
که فردامیشویم تنهای تنها  
 
 
شیفتگان پرواز را میل خزیدن نیست 
 
خدایا در بی کسی هایم،دردهایم ،رنجها واشکهایم حکمتی هست به کرانه نگاهت ومن در این میان لبخندی بر لب دارم که کرانه های اسمان را در محو سازم.