رابطه پسران قبل و بعد از ازدواج با دختران!
قبل از ازدواج
پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: میخوای از پیشت برم؟
پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر: نه! برای چی میپرسی؟
دختر: منو میبوسی؟
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
دختر: منو میزنی؟
پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمیام؟!
دختر: میتونم بهت اعتماد کنم؟!
پسر: بله.
دختر: عزیزم!
بعد از ازدواج
کاری نداره! از پایین به بالا بخون.
"زاغکی قالب پنیری دید"
از همان پاستوریزه های سفید!
پس به دندان گرفت و پرواز کرد
روی شاخ چنار مأوا کرد
اتفاقا ازان محل روباه
می گذشت و شد از پنیر آگاه
گفت :اینجا شده فشن تی وی!
چه ویوئی !چه پرسپکتیوی!
محشری در تناسب اندام
کشتهء تیپ توست خاص و عوام!
دارم ام پی تریّ ِ آوازت
شاهکار شبیه اعجازت
ولی اینها کفاف ما ندهد
لطف اجرای زنده را ندهد
ای به آواز شهره در دنیا
یک دهن میهمان بکن ما را!
زاغ ،بی وقفه قورت داد پنیر!
آن همه حیله کرد بی تاثیر
گفت کوتاه کن سخن لطفن!
پاس کردم کلاس دومم من!
پیرزنی در خواب , خدا رو دید و به او گفت :
"خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟ "
خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت .
پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.
رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت.
سپس نشست و منتظر ماند.
چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد .
پیر زن با عجله به طرف در رفت آن را باز کرد پیر مرد فقیری بود .
پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد
پیر زن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.
نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد.
این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد .
پیر زن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه بر گشت
نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا در آمد .
این بار نیز پیرزن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذا بخرد .
پیر زن که خیلی عصبانی شده بود با داد و فریاد پیر زن را دور کرد.
شب شد ولی خدا نیامد پیرزن نا امید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید .
پیرزن با ناراحتی گفت:
"خدایا مگر تو قول نداده بودی که امروز به دیدنم خواهی اومد ؟"
خدا جواب داد :
" بله من سه بار آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی "
همه شب نماز خواندن،همه روز روزه رفتن
همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن
زمدینه تا به کعبه سر وپا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک به گفته باز کردن
شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن
به مساجد و معابد همه اعتکاف کردن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
به حضور قلب ذکر خفی و جلی گرفتن
طلب گشایش کار ز کارساز کردن
پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
"شیخ بهایی
مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند. مرد به حضور خان زند می رسد. خان از وی می پرسد که چه شده است این چنین ناله و
فریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید دزد ، همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم.
خان می پرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو کجا بودی؟
مرد می گوید من خوابیده بودم.
خان می گوید خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟
مرد در این لحظه پاسخی می دهد آن چنان که استدلالش در تاریخ ماندگار می شود و سرمشق آزادی خواهان می شود .
مرد می گوید : چون فکر می کردم تو بیداری من خوابیده بودم!!!
خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند. و در آخر می گوید این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم
آتش بازی از آن دست مقولههای زیبایی است که از قضا، بسیار گرانبها نیز هست، تا جایی که بیشتر در مراسم افتتاحیه و اختتامیه به کار گرفته شده و یا در جشنهای آغاز سال نو در کشورهای گوناگون، مورد استفاده قرار میگیرد. همین جذابیتها سبب شده تا هر ساله نمایشگاهی جهانی برگزار شده و کسانی که در این زمینه متبحرند، برای جذب مشتری هنرنمایی کنند.
به گزارش "تابناک" به نقل از آتلانتیک، نمایشگاه بینالمللی آتش بازی، امسال در اتاوای کانادا، یک مهمان خوش ذوق داشت؛ دیوید جانسون، عکاسی که برای دیدن آتش بازی رفته بود، تصمیم گرفت تا به شیوهای غیرمعمول، زیباییهایی پخش نورهای رنگی در آسمان شب را به تصویر بکشد.
هنگامی که وسوسه عکاسی از لحظات انفجار نورهای رنگی به جان جانسون افتاد، ایدهای در ذهنش جرقه زد و همزمان با هنرنمایی گروه اسپانیایی دست به کار شد؛ به این صورت که دوربین را بدون فوکوس به سمت انفجارها نشانه رفت و در حالی که با تنظیم سرعت شاتر، نوردهی بالاتر از حد معمول را انتخاب کرده بود، در زمان عکسبرداری، فوکوس کردن روی سوژهها را آزمایش میکرد.
بدین ترتیب، تصاویری رازآلود از آتش بازی به ثبت رسید که به چشم بیننده دیر باور، به عکس گرفته شده از آتش بازی شباهت ندارد و بیشتر ساخته شده به نظر میرسد؛ تصاویری که بیشتر تداعی کننده چیزهای دیگری هستند تا آتش بازی!
به شباهت انکارناشدنی این تصاویر با "قاصدک" دقت کنید:
لحظه انفجار این بمب های رنگی آتش بازی شما را به یاد گل آفتابگردان نمی اندازد؟
بوته های خار
لحظه ترکیدن کپسولهای حاوی هاگ قارچها
ویروس ها
حشرات سخت پوست
و تصاویر چشم نواز دیگری از این دست:
و این هم عکسی که یک عکاس دیگر از آتش بازی به ثبت رسانده و چه بسا در نوع خود بی نظیر هم باشد اما با تصاویر خلاقانه جانسون زمین تا آسمان توفیر می کند!
طراحی گجت های متفاوت کامپیوتری برای طراحان آنها هیجان خاصی داشته است به طوری که اخیرا طراحی های متفاوتی برای کیبورد،ماوس،اسپیکر و سایر قطعات کامپیوتری مشاهده شده است.یکی از این طرح های متفاوت ساخت ی موس بی سیم است که همانند یک دستکش در دست قرار گرفته می شود و با حرکت دست می توان نشانگر موس را حرکت داد .
شیوه کار آن به این شکل است که از طریق انگشت اشاره و انگشت شصت ، مانند دستکش در دست قرار گرفته می شود و با حرکت انگشت اشاره نشانگر موس به حرکت درمی آید.بر روی انگشت اشاره سه دکمه تعبیه شده است که برای کلیک راست،کلیک چپ و توقف آنها بوده و از طریق انگشت شصت می توان سه کلید دلخواه را کلیک کرد.