مجله فوربس، لیست ۱۰ خودروی گرانقیمت سال ۲۰۱۲ را منتشر کرد.
رتبه دهم :
پورشه ۹۱۸ اسپایدر به قیمت ۸۴۵۰۰۰ دلار
SSC Tuatara از Shelby Super Cars: به قیمت ۹۷۰۰۰۰ دلار
Hennessey Venom GT، به قیمت ۱۰۰۰۰۰۰ دلار
sleek Pagani Huayra، به قیمت ۱۳۰۰۰۰۰ دلار
لکسوس Maybach Landaulet به قیمت ۱۴۰۰۰۰۰ دلار
Aston Martin One-77، که قیمت مشخصی برای آن اعلام نشده، اما به خاطر قدرت بالای موتور، در این رده قرار گرفته است
Koenigsegg Agera R دوگانه سوز به قیمت ۱۷۱۱۰۰۰ دلار، که در عرض ۲٫۹ ثانیه، شتاب آن به ۶۰ مایل میرسد.
سوپر خودروی دانمارکی Zenvo ST1، به قیمت ۱۸۰۰۰۰۰ دلار
فراری ۵۹۹XX، به قیمت ۲۰۰۰۰۰۰ دلار
.
رتبه اول:
بوگاتی ۵۹۹XX، به قیمت ۲۶۰۰۰۰۰ دلار، با سرعت فوق العاده ۲۶۷ مایل بر ساعت
حکایـت جـاری مـن، تـو، او
من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا !
من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدرسه کنار خیابان آدامس میفروخت !
معلم گفته بود انشا بنویسید
موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت ؟
من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود !
معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت و علم گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت
من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید !
سال های آخر دبیرستان بود
باید آماده می شدیم برای ساختن آینده
من باید بیشتر درس می خواندم و دنبال کلاس های تقویتی بودم
تو تحصیل در دانشگاه های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد
او اما نه انگیزه داشت نه پول، درس را رها کرده و دنبال کار می گشت
روزنامه چاپ شده بود
هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت
من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود !
من آن روز خوشحال تر از آن بودم که بخواهم به این فکر کنم که کسی؛ کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه آن را به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه !
برای اولین بار بود در زندگی اش که این همه به او توجه شده بود !!!
چند سال گذشت
وقت گرفتن نتایج بود
من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود !
وقت قضاوت بود
جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند
من خوشحال بودم که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند !
زندگی ادامه دارد ...
هیچ وقت پایان نمی گیرد ...
من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است !!!
تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است !!!
او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!
من، تو، او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم
اما من و تو اگر به جای او بودیم
آخر داستان چگونه بود ؟؟؟
هر روز از کنار مردمانی می گذریم که یا من اند یا تو و یا او ؛
و به راستی نه موفقیت های من به تمامی از آن من است و نه تقصیرهای او همگی از آن اوست ...
بلنــــدتـــرین هــــتل جـــهان در هنگ کنگ . . . !!
هنگ کنگ با رونمایی از هتلی در مرکز تجارت جهانی خود در منطقه وست کولون، بتازگی مرتفع ترین هتل لوکس جهان را افتتاح کرد. پروژه ساخت این هتل زنجیره ای 6 ستاره که ریتز کارلتون (Ritz Carlton) نام دارد، با احتساب اینکه در سال 2008 میلادی بطور موقتی و بمدت 3 سال تعطیل شده بود، 10 سال به طول انجامیده است.
این هتل که طبقات 102 تا 118 مرکز تجارت جهانی هنگ کنگ را به خود اختصاص داده، مقامات این کشور را امیدوار کرده تا پس از وقفهای 3 ساله، صنعت گردشگری هنگ کنگ را در بحبوحه بحرانهای نفت، ناآرامیهای خاورمیانه و زلزله ژاپن، رونقی دوباره ببخشد. این هتل در مرکز شهر هنگ کنگ قرار دارد و از 312 اتاق برخوردار است. همچنین یک باشگاه بدنسازی و استخری روباز در آخرین طبقه آن قرار دارد که محلی برای تمدد اعصاب و تفریح مسافران خواهد بود. مقامات گردشگری هنگ کنگ معتقدند، این هتل، موقعیت خوبی برای این کشور به همراه داشته و به زودی جمع زیادی از گردشگران متمول چینی را به خود جذب خواهد کرد. صاحب امتیاز هتل ریتز کارلتون، شرکت هتلداری ماریوت است که سابقهای طولانی در هتل سازی در جهان و کشورهایی آسیایی داشته و اکنون نیز در حال احداث 175 هتل جدید در نقاط مختلف این قاره است.
ارتفاع هتل ریتز کارلتون هنگ کنگ که چشم انداز بسیار بی نظیری به لنگرگاه ویکتوریا دارد، از سطح زمین 490 متر است. این هتل که در حال حاضر در لیست فخرآمیز ترین هتل های دنیا در رده 75 قرار دارد و توانسته است عنوان بلندترین هتل دنیا را به خود اختصاص دهد، به شکل 360 درجه به اطراف دید دارد.
تابحال هتل 72طبقه رز در دبی با 332متر ارتفاع بلند ترین هتل جهان بوده است و پس از آن هتل ناتمام ریوگیونگ در پیونگ یانگ با 105طبقه و هتل 321 متری برج العرب در دبی در مکان های بعدی قرار داشته اند. در عین حال "ریتز کارلتون" عنوان بلندترین هتل جهان را تنها تا سال 2014 میلادی یدک خواهد کشید. زیرا با گشایش هتل دیگری به نام J-Hotel در برج شانگهای چین با 600 متر ارتفاع، رتیز کارلتون به رده دوم تنزل خواهد یافت. ریتز هتل یکی از گرانترین اماکن اقامتی هنگ کنگ نیز می باشد زیرا هزینه هر شب اقامت در اتاق های معمولی آن 770 دلار است و سوئیت رئیس جمهوری این هتل مبلغی معادل 100 هزار دلار هنک کنگ در شب از افراد می گیرد. مارک دکوکینیز Mark DeCocinis نائب رئیس منطقه ای هتل های زنجیره ای ریتز کارلتون گفت: این هتل جدید، مرکز تقریحی جدیدی برای هنگ کنگ به شمار خواهد آمد و نرخ اقامت در اتاق های این هتل بسیار کمتر از سایر هتل های مجلل جهان خواهد بود.
آموختـه هایی تاثیـرگذار از چـارلی چاپلیـن
چارلی چاپلین می گوید آموخته ام که :
با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه را نه،
می توان رختخواب خرید ولی خواب را نه،
می توان ساعت خرید ولی زمان را نه،
می توان مقام خرید ولی احترام را نه،
می توان کتاب خرید ولی دانش را نه،
می توان دارو خرید ولی سلامتی را نه،
می توان خانه خرید ولی زندگی را نه،
می توان قلب خرید، ولی عشق را نه ...
آموخته ام که ... تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی.
آموخته ام که ... مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است.
آموخته ام که ... هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت.
آموخته ام که ... همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم.
آموخته ام که ... مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم.
آموخته ام که ... گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی.
آموخته ام که ... راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است.
آموخته ام که ... زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هرچه به انتهایش نزدیکتر میشویم سریعتر حرکت میکند.
آموخته ام که ... پول شخصیت نمی خرد.
آموخته ام که ... تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند.
آموخته ام که ... خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم.
آموخته ام که ... چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد.
آموخته ام که ... این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان.
آموخته ام که ... وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد.
آموخته ام که ... هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم.
آموخته ام که ... زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم.
آموخته ام که ... فرصتها هیچگاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب میکند.
آموخته ام که ... لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد.