ازدواج به شــرط چــاقــو ؟!
"چرا تو شبها آنقدر خرخر میکنی؟"، "وقتی داری چای میخوری، هورت نکش"، "چقدر با تلفن حرف میزنی؟یک ساعته پشت خطم!"، اینها فقط نمونهای از جملاتی است که بعد از پایان دوران خوش مجردی از زبان همسر جان خواهید شنید. هرکسی یک مقدار باهوش باشد، میداند که یک آدم مجرد خیلی راحتتر زندگی میکند، بدون مسئولیتهای سنگین زندگی دونفره اما یک آدم عاقل به وقتش میفهمد که باید ازدواج کند و از لذتهای دنیای مجردی خداحافظی کند اما چند نفر این زمان را درست تشخیص میدهند، چند نفر هول میشوند و انتخاب درستی انجام نمیدهند و زندگی مشترک خوبی را تجربه نمیکنند؟ هنوز هم خیلیها هستند که به محض تمام شدن درس به فکر ازدواج میافتند، بیآنکه بدانند واقعا از نظر شخصیتی آمادگی ازدواج دارند یا نه. برای اینکه مطمئن شوید حتما آمادگی و شرایط ازدواج را دارید، این موارد را در خودتان چک کنید.
همه قاطی مرغها نمیشوند
بعضیها فکر میکنند حتما باید در زمان خاصی که معمولا بزرگترها بهتر تشخیص میدهند، ازدواج کنند. اصلا هم مهم نیست که هدفشان را از ازدواج نمیدانند. ازدواج برای این افراد کاری است که باید انجام شود، مثل سربازی رفتن یا مدرسه رفتن اما برخی واقعا آمادگی ازدواج ندارند، ربطی هم به سن و سال ندارد. ازدواج یک کار جدی است و هرکسی اهل به دوش گرفتن این مسئولیت بزرگ نیست.
ازدواج شبیه دانشگاه رفتن است، هرکسی به درد دانشگاه رفتن نمیخورد. از بین کسانی هم که به دانشگاه میروند، فقط بعضیها موفق میشوند. پس اول باید این موضوع را کاملا درک کنیم که ازدواج مسئله سادهای نیست، ضمن اینکه از طرفی هم نباید بیش از حد ازدواج را بزرگ کنیم که دچار وسواس بشویم. شش خان ازدواج
هرکسی میخواهد ازدواج کند، باید به یک حداقلهایی در زمینههای مختلف شخصیتی رسیده باشد. ازدواج بچه بازی نیست و اگر به اندازه کافی در این زمینهها به بلوغ نرسیده باشیم، حتما یک جای کارمان میلنگد. رسیدن به این بلوغهای شش گانه همان درست بزرگ شدن است. با توجه به شرایط اجتماعی و خانوادگی، پسرهای ایرانی معمولا تا 28،27 سالگی به این بلوغهای شش گانه نمیرسند، پس خانمها باید حواسشان به سن و سال همسر آینده هم باشد.
بلوغ جنسی
آمار بالای طلاق به دلیل مشکلات جنسی، میزان اهمیت این بلوغ را نشان میدهد اما هرطور شده باید رودربایستی را با خودتان بگذارید کنار و رک و رو راست نیازهای جسمیتان را بشناسید. سلیقههای خودتان را پیدا کنید و موقع انتخاب همسر حواستان به این چیزها هم باشد. قبل از ازدواج باید تکلیفتان را با نیازهای روحی و جسمیتان مشخص کرده باشید. سواد و کفایت مدیریت روابط جنسی از قبل ازدواج شروع میشود.بلوغ شخصیتی
بلوغ شخصیتی ابعاد مختلفی دارد. قبل از ازدواج حتما باید یک سری اختلالات شخصیتی را در خودتان و طرف مقابل بررسی کنید. اختلالاتی مثل خود کمبینی، تاییدطلبی، کمال گرایی، شکاکیت(پارانویا)، توجه طلبی، مهرطلبی، بیماری دوقطبی، اعتیادها و وسواس. افرادی که به این اختلالات مبتلا هستند تا وقتی که درمان نشدهاند، به درد ازدواج نمیخورند. علاوه بر این باید تیپ ارتباطی خودتان و طرف مقابل را بشناسید، اینکه سمعی هستید، لمسی یا بصری. اینطوری نوع رفتارتان را بر اساس تیپ شخصیتی همسرتان تنظیم میکنید. یک نکته مهم دیگر هم این است که ببینید بند ناف طرف از خانوادهاش جدا شده یا نه، چقدر مستقل از خانواده فردیت دارد و میتواند زندگی کند.بلوغ عاطفی
بعضیها با اینکه ازدواج هم کردهاند، هنوز درست نمیدانند که از چه تیپ و شخصیتی خوششان میآید. اینها هنوز به بلوغ عاطفی نرسیدهاند و با احساسات و عواطف خودشان آشنا نیستند. باید سهم رابطههای قبلیتان را در دوست داشتن فعلی مشخص کنید و همینطور اینکه تا چه میزان هنوز تحت تاثیر آنها هستید. متوجه باشید که چقدر آگاهانه دوست دارید و چقدر ناآگاهانه. باید این واقعیت را قبول کنیم که بعد از ازدواج هم ممکن است از کسی خوشمان بیاید اما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشیم میتوانیم از این مسئله بگذریم و تمام زندگیمان را خراب نکنیم.بلوغ اجتماعی
سوال "شما مشغول چه کاری هستید؟"، یکی از اولین سوالهایی است که در هر مراسم خواستگاری تکرار میشود. شغل و موقعیت اجتماعی هرکس، تقریبا میزان بلوغ اجتماعی او را مشخص میکند؛ مثلا خانمها باید بدانند که خواستگار حول و حوش آینده کاری خودش را در کجا میبیند و چقدر میتواند با شرایط تطابق پیدا کند. قطعا کسی که هنوز سربازی نرفته و مرتب شغل عوض کرده، هنوز به بلوغ اجتماعی نرسیده. البته شغل عوض کردن اگر همراه با پیشرفت باشد، مطمئنا خوب است. مثلا اگر پسری اول جایی شاگرد بوده و بعد رفته یک جای دیگر صاحب کار شده و ترقی کرده، موقعیتش فرق میکند. پسرها هم باید برنامه همسر آیندهشان را بپرسند. باید ببینند که زن زندگیشان چقدر بلوغ اجتماعی دارد.بلوغ مالی
کسی که هنوز حساب دخل و خرجش را ندارد، نمیتواند همسر قابل اعتمادی هم باشد. قبل از ازدواج باید توقعات و خواستههای مالی طرفین معلوم باشد. یکی به فکر زندگی در کاخ نباشد و دیگری به یک زندگی متوسط قانع. برآوردی از هزینههایتان داشته باشید، راجع به چیزهایی که برایشان پول خرج میکنید با هم حرف بزنید. ممکن است طرف مقابلتان اهل خرید مجله و کتاب باشد و شما این خریدها را پول هدر دادن بدانید. در مورد سطح رفاه زندگی آیندهتان هم باید به تفاهم برسید تا بعدا سر برنامههای بلند مدت زندگی به مشکل برنخورید.بلوغ معنوی
سوالهای کلی موقع خواستگاری و ملاقاتهای اولیه همیشه میتواند دردسرساز باشد. در خصوص مسائل اعتقادی و دینی هم این ابهامات بیشتر میشود. مثلا یک نفر دین داری را فقط در اعتقاد به خدا میداند و همین قدر برایش کفایت میکند. دیگری اما برایش مهم است که همسرش به تمام احکام دین مومن و معتقد باشد. در یک کلام باید جنس دین داریتان با هم یکی باشد و هردو قرائت مشابهی از دین داشته باشید. افرادی که شدیدا تحت تاثیر نوسانات فلسفی و عرفانی هستند برای ازدواج مناسب نیستند. چون هر آن ممکن است همسرتان برای پیدا کردن خودش سر به کوه و بیابان بگذارد! به طور کلی فردی به بلوغ معنوی رسیده که تا حدی جایگاه خود را در هستی پیدا کرده باشد و درگیر مسائل فلسفی پیچیده نباشد. ازدواجهای ممنوع به درد نمیخورند!
اگر این نشانهها را در رفتار طرف مقابلتان دیدید، به ازدواج با او فکر نکنید چون بعدا دچار مشکل میشوید:خودکم بینی
آدمهای خود کم بین و تایید طلب به درد زندگی نمیخورند، دائم نیاز به تایید و توجه دیگران دارند و شما هم باید مدام در حال تعریف و تمجید باشید. این افراد معمولا زود رنجند و اعتماد به نفس ندارند.کمال گرایی
اما کمال طلبها با کمال گرایی افراطیشان میخواهند در هر زمینهای بهترین باشند و همین مسئله نهایتا به بیعملی منجر میشود. چون این افراد فقط سراغ کاری میروند که مطمئن باشند در آن موفقند.مهرطلبی
زود خودشان را لو میدهند. همیشه در زندگیشان به دنبال راضی کردن همه هستند و همین کار آزارشان میدهد. هر تغییر برای این افراد یک تهدید است و مدام باید بهشان سرویس عاطفی بدهید.پارانویا (شکاکیت)
شکاکها با لحن بازجویانه با شما صحبت میکنند و همیشه در حال چک کردنتان هستند. شکاکها به صورت پیش فرض شما را مجرم میدانند، منتها مجرمی که هنوز جرمش ثابت نشده است.توجه طلبی
توجه طلبها معمولا دخترند و در آن واحد چند ارتباط دارند. اینها در دوران کودکی از طرف پدر و مادر توجه نداشتند و برای همین از شما توجه زیادی میخواهند.خودشیفته
خود شیفتهها از یک چیزی در وجود خودشان خیلی راضی هستند؛ مثلا اگر صدای خوبی داشته باشند، آنقدر صدای خودشان در ذهنشان بلند است که صدای بقیه را اصلا نمیشنوند.اعتیاد
غیر از اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد اینترنتی و هیجانی هم دو موردی است که باید حواستان بهشان باشد.دو قطبی
تغییرات شدید خلقی دارند. مثلا یک دوره دو هفتهای خیلی پرحرف، ولخرج و اهل برنامهریزیهای دور و دراز هستند و در دو هفته بعدی ناگهان افسرده و منزوی میشوند.
رابطه پسران قبل و بعد از ازدواج با دختران!
قبل از ازدواج
پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: میخوای از پیشت برم؟
پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر: نه! برای چی میپرسی؟
دختر: منو میبوسی؟
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
دختر: منو میزنی؟
پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمیام؟!
دختر: میتونم بهت اعتماد کنم؟!
پسر: بله.
دختر: عزیزم!
بعد از ازدواج
کاری نداره! از پایین به بالا بخون.
"زاغکی قالب پنیری دید"
از همان پاستوریزه های سفید!
پس به دندان گرفت و پرواز کرد
روی شاخ چنار مأوا کرد
اتفاقا ازان محل روباه
می گذشت و شد از پنیر آگاه
گفت :اینجا شده فشن تی وی!
چه ویوئی !چه پرسپکتیوی!
محشری در تناسب اندام
کشتهء تیپ توست خاص و عوام!
دارم ام پی تریّ ِ آوازت
شاهکار شبیه اعجازت
ولی اینها کفاف ما ندهد
لطف اجرای زنده را ندهد
ای به آواز شهره در دنیا
یک دهن میهمان بکن ما را!
زاغ ،بی وقفه قورت داد پنیر!
آن همه حیله کرد بی تاثیر
گفت کوتاه کن سخن لطفن!
پاس کردم کلاس دومم من!
پیرزنی در خواب , خدا رو دید و به او گفت :
"خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟ "
خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت .
پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.
رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت.
سپس نشست و منتظر ماند.
چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد .
پیر زن با عجله به طرف در رفت آن را باز کرد پیر مرد فقیری بود .
پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد
پیر زن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.
نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد.
این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد .
پیر زن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه بر گشت
نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا در آمد .
این بار نیز پیرزن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذا بخرد .
پیر زن که خیلی عصبانی شده بود با داد و فریاد پیر زن را دور کرد.
شب شد ولی خدا نیامد پیرزن نا امید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید .
پیرزن با ناراحتی گفت:
"خدایا مگر تو قول نداده بودی که امروز به دیدنم خواهی اومد ؟"
خدا جواب داد :
" بله من سه بار آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی "
همه شب نماز خواندن،همه روز روزه رفتن
همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن
زمدینه تا به کعبه سر وپا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک به گفته باز کردن
شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن
به مساجد و معابد همه اعتکاف کردن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
به حضور قلب ذکر خفی و جلی گرفتن
طلب گشایش کار ز کارساز کردن
پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
"شیخ بهایی
مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند. مرد به حضور خان زند می رسد. خان از وی می پرسد که چه شده است این چنین ناله و
فریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید دزد ، همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم.
خان می پرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو کجا بودی؟
مرد می گوید من خوابیده بودم.
خان می گوید خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟
مرد در این لحظه پاسخی می دهد آن چنان که استدلالش در تاریخ ماندگار می شود و سرمشق آزادی خواهان می شود .
مرد می گوید : چون فکر می کردم تو بیداری من خوابیده بودم!!!
خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند. و در آخر می گوید این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم