دیالـــوگ های مانـــدگار تاریـــخ ســـــینما
|
بکستر(جک لمون): آینه... شکسته. The Apartment-1960 فرن کوبلایک(شرلی مک لاین):آره، میدونم. اینجوری دوسش دارم. همونجوری منو نشون میده که احساس میکنم! |
دایـــی جــان نــاپــلئون (غـــلام حســین نقـــشیــنه) : آنچـــه حـــدی نـــدارد خـــریت اســــت!دایـــی جــان نــاپــلئون 1355 |
داش آکــــل (بـــهــروز وثــــوقـــی): وقــتـــی مـــرد غـــم داره |
در کتاب گناهان کبیره برای انسان چه گناهی را سراغ داری که بزرگتر از تکرارِ تجربه هایش باشد؟!... زنده یاد حسین پناهی |
لیلا(لیلا حاتمی): تازه می بینم آدم چقدر می تونه یکی رو دوست داشته باشه.حالا می فهمم که عشقم می تونه مثل یه موجود زنده رشد کنه، بزرگ بشه ... لیلا-1375 |
سرگرد: پس هنوزم دنبالِ جنازه یِ رفیقات می گردی...ها؟! جلیل: رفیق اگه رفیق باشه، جنازه شم به درد می خوره! بیداریِ رویاها - محمدعلی آهنگر |
مهران مدیری :تا دیروز وامیستادی جلو در آسانسور میگفتی دربست! آپارتمان نشینی یاد ما میدی؟ دایره زنگی |
|
پاپیون(استیو مک کویین):من بی گناهم.. لویی(داستین هافمن):بی گناه وجود نداره! Papillon-1973 |
مکس (جیمز وودز): می دونی پدربزرگم همیشه چی می گفت؟ "قدمهای بلند بردار." می گفت "اینطوری هم زودتر می رسی هم کفشهات دیرتر خراب می شن"روزی روزگاری در امریکا 1984.Once Upon a Time in America |
دون خــوان (جــانــی دپ) : چــهــار ســوال مــهــم در زنــدگــی وجــود داره : چـه چـیـزی مـقـدسه؟ روحِ مـا از چـه چـیـز ســاخـتـه شـده؟ چــه چـیـزی ارزشِ زنــدگــی کــردن داره؟ چـه چـیـز ارزشِ مُـردن را داره؟ و جــواب تـمــام ایــنا تـنـها یـک کـلـمـسـت: عــــشـــــقDon Juan DeMarco-1994 |
از دشــمــنِ خــودت یـکـبـار بـتــرس و از دوســـتِ خــود هـــزار بـــار! چــارلــی چــاپــلــیــن |
جـیـگـسـا(تــوبــیــن بِــل): بــرای هـرکـس کــه مـیـدونـه چـه زمـانـی مـیمـیـره هـمـه چـیـز رنــگ خـودشــو از دسـت مـیـده حـتـی طـعـم یـه لــیـوان آب! اره 2 - sawII 2005 |
تـونـی مـونـتـانـا (آل پـاچـیـنـو): تـو ایـن کـشـور، اول بـایــد پـول دربـیـاری. وقـتـی پـول داشــتــه بــاشــی قــدرت بــه دســت میاری. وقـتـی قــدرت داشـتـه بـاشـی، زنـهـا رو بـه دسـت مـیـاری صـــورت زخـــمی Scarface- |
ایـن دیـوانگیـست ...که از همه گلهای رُز تنها بخاطر اینکه
خار یکی از آنها در دستمان فرو رفته است متنفر باشیم
که همه رویاهای خود را تنها بخاطر اینکه
یکی از آنها به حقیقت نپیوسته است رها کنیم
این دیوانگیست ...
که امید خود را به همه چیز از دست بدهیم بخاطر اینکه
در زندگی با شکست مواجه شده ایم
که از تلاش و کوشش دست بکشیم بخاطر اینکه
یکی از کارهایمان بی نتیجه مانده است
این دیوانگیست ...
که همه دستهایی را که برای دوستی بسوی ما دراز می شوند بخاطر اینکه
یکی از دوستانمان رابطه مان را زیر پا گذاشته است رد کنیم
که هیچ عشقی را باور نکنیم بخاطر اینکه
در یکی از آنها به ما خیانت شده است
این دیوانگیست ...
که همه شانس ها را لگدمال کنیم بخاطر اینکه
در یکی از تلاشهایمان ناکام مانده ایم
به امید اینکه در مسیر خود هرگز دچار این دیوانگی ها نشویم
و به یاد داشته باشیم که همیشه
شانس های دیگری هم هستند
دوستی های دیگری هم هستند
عشق های دیگری هم هستند
نیروهای دیگری هم هستند
و افق های بهتری هم هستند
تنها باید قوی و پُر استقامت باشیم
و همه روزه در انتظار روزی بهتر و شادتر از روزهای پیش باشیم ...
شاید برای شما جالب باشد که بدانید مثل یک بام ودو هوا از کجا آمده است .
روزی پسر و دختر خانواده مهمان خانه پدرشان شدند و تصمیم گرفتند همگی شب را در منزل پدری به صبح برسانند.
طبق عادتی که در زمانهای قدیمی مرسوم بود برای خواب به پشت بام رفتند بعد از چند دقیقه مادر خانواده به پشت بام رفت تا برای مهمانها یش آب ببرد .
در یک طرف پشت بام دختر وداماد زن با فاصله از هم خوابیده بودند. مادرزن به دامادش گفت : هوا خیلی سرد دخترم را در آغوش بگیر تا گرمت بشه .
سپس به طرف دیگر پشت بام رفت زن دید که پسرش همسرش را در آغوش گرفته .مادر شوهر به عروسش گفت :از هم فاصله بگیرید هوا گرمه گرمازده می شید .
در این هنگام عروس که خیلی ناراحت شده بود گفت : قربون برم خدا رو یک بوم و دو هوا رو" این ور بوم تابستون "اون ور بوم زمستون