خندونک

 


 اگر تو آمریکا هم قوانین نام‌گذاری شرکتها مثل ایران بود
 اسم شرکت اپل می‌شد  سیب‌پردازان سیستم‌گستر غرب




 دیشب یه دزد اومد خونمون دنبال پول می‌گشت تو کمـــــد !!!
 .
 .
 هیچی دیگه ، خلاصه منم بیدار شدم از تخت اومدم پایین با هم دنبالش گشتیــــــــم …
 آبــــروم رفــــــت




 ساعت شیش صبح تو رادیو گفت:
 با هرکی قهرین همین الان بهش زنگ بزنین و آشتی کنین ^_^
 والا با هرکی هم آشتی باشیم اون موقع صبح بهش زنگ بزنیم جــِــرمون مــیـــده :


 تو تاکســی از بــس چســبیدم بــودم بــه در یهــو در باز شــد ...!
 منــم مجبــور شــدم دختــره رو بگــیرم نیفــتم بیــرون از تاکســی ...!
 بیچــاره از تــرس بغــلم کرده بــود ...
 هــی میگــفت ســالمــی ؟ چیــزیت کــه نشــد که؟ و از ایــن صوبتـــا...
 منــم به رانــنده گفــتم بــزنه بغــل میــخوام تــوو افــق محـــو شم... :))
 خدایش عجب دختر با مرامی بود



 میگن تو جهنم وقتی خدا عذاب الهی رو نازل میکنه، ایرانى ها یه گوشه لم میدن و میگن: ای بابا! اینم که تکراریه



 یکی از دوستام رو دیدم عصبی ... گفتم چیه ؟
 گفت شانس ما رو میبینی ؟ تو بچگی با 100 تا دختر، دکتر بازی کردیم، الان آدرس هیچکدومشون رو نداریم، اما یه بار بچگی خونه همسایمون توی خودم شاشیدم، حالا دخترشون شده همکارم!
 نشسته میز روبروم هر روز صبح بهم میگه چطوری شاشو



 بچه های الآن که سختی نمی کشن؟
 ما دهنمون صاف شد انقدر دفتر خط کشی کردیم
 یارو دفتر میخره از قبل حتی مشقاشم توش نوشته شده



 واقعا شانس آوردیم همه بیماریها رو خارجی ها کشف میکنن و اسم خودشونو میذارن روش وگرنه مثلا بجای پارکینسون باید میگفتیم مرض کامبیز یا درد حاج مرتضی وبرادران به غیر مجتبی



 با این گرونی گوشت تا چند وقت دیگه جلو پای عروس و دوماد مجبورن  تن ماهی باز کنن



 شباهت زندگی من و اینشتین در اینه که هر دو بچگیهامون خنگ بودیم
 ولی خب
 از وسطهای بیوگرافیمون به بعد یه کم متفاوت میشه …



 بَ رَ بَ بَ چیست؟
 همون برو بابای خودمونه
 اینو در پاره مواقع با دهنی کج، واسه تضعیف روحیه طرف بکار میبرن



 با بابام حرفم شد رفت تو آشپزخونه به مامانم گفت: واسه خاطر چهل تومن یارانه باید این الدنگ رو تحمل کنیم؟!



 یه موقعی توی مراسم عقد سکه هدیه میدادن، بعد شد نیم سکه، بعد ربع سکه، بعد این سکه‌های یک گرمی و نیم گرمی «پارسیان» و این چیزا اومد ...
 عنقریب روزی فرا میرسه که به عروس و داماد فقط بتونیم بگیم "آفرین !!!



 اگه بخوای خلبان بشی، هزار جور مریضی داری ولی بخوای معافیت پزشکی بگیری،   سالمِ سالمی



 یـکـی از فـانـتـزیـام این بود که تنظیم خانواده رو با نمره ٩ بیفتم، تا خانوادم باور کنن من تو خط این چیزا نـیـــســـتـم ولی لامصب ٢٠ شدم



 یکی از فانتزیام همیشه این بود تو سیستم عامل ویندوز یک مشکلی پیدا کنم بفرستم براشون بعد بیل گیتس زنگ بزنه بگه مهندس لطفا بیا امریکا تو مجموعه من دخترمم میدم بهت کنیزت باشه تا آخـــــر عمرش. خونه ماشین پول همه چی میدم بهت
 بعد یک دقیقه سکوت بگم: دلم میخواد ، اما من متعلقم به این مردمم



بابام به مامانم اس ام اس عاشقانه فرستاده...الان 2 روزه خونمون دعواست!!
مامانم گیر داده به بابام که این اس ام اس و کی واست فرستاده !!!!



داشتم تو اتوبان میرفتم دیدم یه بچه ای رو موتور خوابش برده بود و داشت می افتاد باباش هم اصلا حواسش نبود.
رفتم کنارش هر چقدر بوق میزدم نمی فهمید.
آخرش رفتم جلوش و سرعتمو کم کردم تا ایستاد بهش گفتم :
پس چرا حواست به بچه ات نیس ؟؟؟
ی دفعه دو دستی زد تو سرشو گفت :
اصغر پس ننه ت کوووووووو؟؟!!!!



از مارمولک له شده زشت تر٬ پسربچه تو سن بلوغه. اصلن مثل کوبیسم میمونه!!! هیچیش به هیچیش نمیاد!!!



رفتم یوگا اسم بنویسم، لامصـــب دو به شک بودم حوصلم میشه برم یا نه!
یارو گفت میای کلاس ملافه و بالشم بیار!! فهمیدم همون ورزشیه که یه عمر دنبالش بودم



آیا میدانید این زوج‌های عاشقی که روی ریل قطار و به سمت غروب خورشید قدم می‌زنند،یا تا حالا قطار سوار نشده اند یا اگه سوار شده اند دستشویی نرفته اند،یا اگه دستشویی رفته اند به سیستم دفع فاضلاب قطار دقت نکرده اند؟



رفتم داروخونه یه قرص ضد حساسیت گرفتم.
تو عوارض جانبیش نوشته:
سردرد، سرگیجه، نفخ، حالت تهوع، اختلال در خواب
دو بینی، اختلال در تشخیص، نارسایی کبد، نارسایی کلیه
نارسایی قلب، سکته قلبی، سکته مغزی، مرگ ناگهانی !
فکر کنم اگه سیانور می گرفتم، عوارضش کمتر بود



از غضنفر می پرسن: بلندترین برج تهرون کدومه؟ می گه: آزادیه دیگه، معلومه که !!!
دو باره می پرسن: پس برج میلاد چی؟
جواب می ده: بابا شما خبر ندارین! اگه برج آزادی لنگ هاشو ببنده، از میلاد هم بلندتره




من قبلنا همش به بدنم شامپو بدن خارجی میزدم ..
ولی از وقتی فهمیدم تو روز قیامت قراره بر علیه من شهادت بِدن، بهشون گریس هم نمیزنم،
آدم فروشای پس فطرت



گمونم اسب سفید شاهزاده منو کشتن و باهاش سوسیس درست کردن، و گرنه امکان نداشت اینقده دیر کنه



سعی کنید در مسائلی که به خودتون مربوطه دخالت نکنید
دیگران زحمتشو میکشن



یکی از رموز ماندگاری دوستیها اینه که هر کسی دونگ خودش رو بده



هـرکـاری میکنــم آیفـونـم بـه اینتـرنــت وصــل نمیشــه!! دکمـشـو کـه میــزنـم در خــونـه بـاز میشــه ..!! پس این ملّت چی میگن ما با آیفون میایم نت



خیلی پیش اومد خودمو به سرماخوردگی زدم که مدرسه نرم ... اما من هنوز موندم اون دکتری که منو معاینه می کرد و می گفت: مریضی و چند جور قرص و دوا می نوشت تا خوب بشم، مدرکشو از کجا گرفته بود؟



یه فولدر خیلی شخصی و خصوصی دارم توی کامپیوتر خونه و سرکارم، اسمشُ گذاشتم"غرب از نگاه استاد رحیم پور ازغدی" اینجوری دیگه فکر نکنم کسی بازش کنه



میدونید چرا روی خیابان ولی عصر این اسمو رو گذاشتن ؟؟؟
چون صبح و ظهر
هیچ خبری نیست
ولی عصصصصصصصصصر، بیا ببین چه خبره



تو ایران فقط وقتی آرایش عروس رو قبول دارن که دیگه حتی مادرش هم نشناسدش



یادش بخیر یه زمانی تلویزیون تبلیغ سس و رب رو میکرد و بعد میگفتن : هزاااااااااااار سکه تمام بهار آزادی دو هزااااااااار نیم سکه... الان دستمال توالت هم نمیتونن جایزه بدن



اگه سال تا سال یه قرون تو جیبت نباشه مامان و بابات نمی فهمند، کافیه یه نخ سیگار تو جیبت باشه همه عالم می فهمن



موقع فوتبال نگاه کردن ۸۰ دقیقه می نشینی چش تو چش تلویزیون هیچ اتفاقی نمی افته، یه دقیقه میری دستشویی، میای می بینی بازی دو دو تموم شده



از عجایب ایران اینه که پژو 206 رو 12 تومن خریدی، 2 سالم استفاده کردی ، پدرش درآوردی بعدشم 16 تومن میفروشیش



ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻔﮕﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ …
ﻓﮏ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻐﺾ ﺩﺍﺭم ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ :
ﻟﺒﺎﺳﺘﻮ ﭼﺮﺍ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ پوﺷﯿﺪﯼ ؟



دقت کردید هر وقت تو زندگیتون یه روزنه امید پیدا میشه
سریع یه پتروس فداکار پیدا میشه انگشتش رو میکنه توش!!! ؟



غضنفر میاد تهران ، تو ترافیک گیر میکنه
میگه : ها ماشالا ! به این میگن عروسی



یه همسایه داشتیم به خانومش میگفت "منزل". خانومش خونه ی ما بود اومده بود دنبال زنش. برادرم در باز کرد آقاهه گفت "منزل ما اینجاست؟"
برادرم گفت نه منزل شما ته کوچه ست.
بنده خدا در همه خونه هارو زده بود تا منزلش پیدا کنه



یارو میگفت : رفتم سربازی، روز اول نشوندنمون رو زمین...
جناب سروان داد زد: کی اینجا لیسانس ریاضی داره؟ منم با ذوق و شوق
دستمو بردم بالا گفتم : من!
جناب گفت: پاشو اینا رو بشمار
 

دختران ناجنس، پسران بدجنس

دختران ناجنس، پسران بدجنس

 

 اتاق کار پروفسور باهر پر از دست نوشته ها و مقاله هایی است که با دیدن عناوین آنها شگفت زده می شوید البته جست و جو میان این کاغذها کاری بسیار دشوار است و پروفسور با تهیه فهرستی از مطالب کار مخاطبانش را راحت کرده است. این بار میان مطالب پروفسور باهر، این عنوان را برای گپ زدن انتخاب کردیم: �دختران ناجنس، پسران بدجنس� توصیه می کنیم برای شناخت بهتر دختران و پسران امروز و رفع بسیاری از مشکلات در ارتباط با آنها، حتما این مطلب را بخوانید.

تعریف اولیه من از دختران در حال گذار

ابتدا باید بگویم این اصطلاح �ناجنسی� دختران مودبانه کلمه بدجنسی است که در جامعه استفاده می شود و بسیار هم کاربرد دارد و در کنار کلمه ناجنس به کار می رود. به همین دلیل است که از این 2 واژه برای شرح و توضیح نابسامانی های رفتاری و اخلاقی هر 2 جنس استفاده می شود. عوامل متعددی باعث شده که طی 30 سال اخیر دختران به صورت جهشی تغییرات عمده ای داشته باشند و همین تغییرات باعث شده توقع دختران بیشتر شود. این موارد بین دختران جامعه بزرگی مثل تهران و در سطوح و لایه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و تحصیلاتی قابل رویت است و شاید بتوان آن را به دیگر مناطق نیز تعمیم داد و با بررسی و آسیب شناسی بتوان از بروز و تکرار نابسامانی ها در آن مناطق جلوگیری کرد.

قبل از اینکه باعث به وجود آمدن حسادت بین همکاران تان شوید، رئیس رفتار خودتان باشید و حرفی نزنید که دیگران را با آن تحریک و عصبانی کنید

دختران ناجنس، پسران بدجنس

دختران

آموزش عالی

سواد و تحصیلات دانشگاهی در مقایسه با سال های قبل و همچنین قبل از انقلاب رشد بسیار فزاینده ای داشته است. در حال حاضر متوسط سواد در دختران شهرنشین لیسانس است در حالی که در قبل تحصیل تا پایان مقطع دبستان بالاترین میزان بود.

تغییرات چشمگیر

در مقایسه آماری، تعداد دختران نیز تغییر داشته است. اگر کیفیت را با مواردی چون سلیقه و سواد و آگاهی های عمومی و درک و فهم تعریف کنیم در همه این موارد دختران تغییرات چشمگیری با هم نوعان خود در سال های قبل دارند.

توقعات بالا

یکی از دلایلی که باعث شده دختران دیر و خیلی کم ازدواج کنند توقعات بالا و زیاده خواهی های آنان است که بر تمام تصمیم گیری های شان تاثیر گذاشته است. قبلا دختران می گفتند هرچه پدر و مادرم بگویند یا خدا بزرگ است و من چیز زیادی نمی خواهم ولی در این دوران دختران خواسته های شان را اعلام می کنند و می خواهند و براساس آن تصمیم می گیرند یعنی تنها تامین مادی از طرف یک مرد برای شان ملاک نیست و انواع و اقسام خواسته ها و نیاز های مختلفی که دارند را بیان می کنند و در ازدواج به دنبال برطرف کردن شان هستند.

شغل یابی

موقعیت های شغلی دختران در مقایسه با سال های گذشته تفاوت های آشکاری پیدا کرده است. در گذشته دختران عموما یا کار نمی کردند یا کارهایی در حیطه خانه انجام می دادند و کمتر دختری خارج از خانه کار می کرد ولی امروزه دختران علاوه بر انجام امور منزل عموما خارج از خانه به دنبال کار هستند و به راحتی هم جذب بازار کار می شوند. در جامعه امروزی می بینیم که دختران به کار کردن مشتاق تر هستند و توفیقات شان در کاریابی و پیشرفت کاری هم بیشتر است.

سن دخترانگی (اصطلاح باهری...)

منظور از این سن، سنی است که دختران را بالغ و عاقل فرض می کردند؛ این سن نیز 10 تا 15 سال تفاوت پیدا کرده است؛ به این معنی که در گذشته یک دختر 15 ساله را به عنوان یک دختر خانم کامل معرفی می کردند که آمادگی ازدواج داشت و اگر در این سن ازدواج نمی کرد و مثلا 20 ساله می شد می گفتند که ترشیده و دیگر شوهری پیدا نخواهد کرد ولی امروزه اگر بخواهند یک دختر 20 ساله را شوهر بدهند همه می گویند چرا به این زودی و مگر عجله دارید و. . . سن مناسب و متعارف برای ازدواج که میانگینش در گذشته 15 بود الان به 25 سال رسیده است. به همین دلیل سن دخترانگی بالا رفته است.

زنان مدیر

در سطوح میانی مدیریتی، حضور زنان خیلی بیشتر از گذشته شده است و این یعنی خانم های جوان توانسته اند از محدوده های ممنوعه که در گذشته وجود داشته عبور کنند.

کمیت

تعداد زنان و دختران جوان براساس آمار و مشاهدات نسبت به سال های گذشته بالا رفته و افزایش داشته است و این افزایش نه تنها نسبت به تعداد دختران در سال های قبل بوده بلکه در مقایسه با پسران نیز این افزایش چشمگیر است.

ارتباطات گسترده

ارتباطات اجتماعی دختران در جامعه امروز بیشتر شده است؛ در جامعه امروز ارتباط با جنس مخالف هم بیشتر از گذشته شده است مثل حضور در دانشگاه و محیط های کاری و ... و طبق آخرین آماری هم که اعلام شده 80 درصد از دختران دبیرستانی دوست پسر دارند. شاید بتوان گفت دختران جوان در این دوره آزادی های اجتماعی بیشتری می خواهند.

استقلال طلبی

دختران امروزی استقلال طلب هستند یعنی با درنظر گرفتن همه شرایط از جمله مهریه های سنگین و حق طلاق و... باز هم دنبال استقلال هستند و حاضر نیستند زیر سایه هیچ کسی باشند چه پدر ،چه مادر، چه همسر و چه بچه... .

توصیه های کاربردی

اولین اولویت این است که جوان، شناخته شود. با شناخت درست از نیازها و خواست های او می توان تصمیمات درستی گرفت. باید برای جوانان زمینه فعالیت های تولیدی فراهم شود تا از انرژی مازاد او، بهره برداری مناسبی صورت بگیرد. جوان اگر مولد نباشد، مخرب می شود. باید برای جوانان آزادی های مشروع و مشروطی درنظر گرفت که اختیار انتخاب آن هم باید متناسب با شرایط بومی، اقلیمی و فرهنگی جوانان هر شهر، استان یا... باشد نه اینکه یک تصمیم مرکزی گرفته شود و بخواهند آن را در تمام نقاط و در هر شرایطی اجرا کنند. حتی مجریان و محافظان این آزادی ها هم باید با شرایط جامعه هماهنگ باشند تا برداشت های متفاوت باعث ایجاد اختلاف و ناهماهنگی نشود.

باید گفت ضربه های فرهنگی که ممکن است از طریق اجرای غلط و ناصحیح قوانین انضباطی و محدودیتی به جامعه جوان وارد شود به مراتب از ضربه های تهاجم فرهنگی و تحریم های اقتصادی و... مخرب تر و کشنده تر خواهد بود. پس وضع قوانین، یک طرف قضیه است و نحوه اجرا و صیانت از آن، بعد دیگر قضیه. بنابراین اگر بنیان های اجرایی و اعتقادی مان محکم باشد نباید نگران تلاش های دیگران باشیم.

دختران ناجنس، پسران بدجنس

پسران

بی خردی

خرد به معنای قدرت تمییز و تشخیص بین پسران به شدت کاهش یافته است. در مقایسه پسران گذشته با پسران امروزی در سنین مثلا فوق لیسانس این تفاوت فاحش است. در گذشته در این سن هم فعالیت بیشتر بود، هم کسب درآمد، هم شعور و فهم اجتماعی و هم انگیزه. نسل امروز هوشمندی و ضریب هوشی بالاتری نسبت به نسل گذشته دارند ولی خردشان کمتر و قدرت تحلیل شان ضعیف تر است. برای مثال در مواجهه و هم کلامی با یک دانشجوی ممتاز در مقطع فوق لیسانس اگر در زمینه هایی خارج از حیطه تخصصی دانشگاهی بحث کنید، بسیاری از سوالات تان بی جواب می ماند یعنی اگر میلیمتری از چارچوب کتاب های دانشگاهی خارج شوی نمی تواند پاسخ بدهد و این خیلی سخت و مشکل است که آدم ببیند این نسل اینگونه از داخل تهی و پوچ می شود.

شادی سطحی

شادی بین پسران ذاتی نیست. خنده ها و صداهای بلند بیشتر حالت هیستریک دارد و تحت تاثیر استفاده از مواد محرک یا مخدر است. در فضا های عمومی و پارک ها شاهد هستیم که پسران خیلی قهقهه می زنند و به ظاهر شادند ولی گفت وگو ها و خوشی های بین آنها کم محتوا، مبتذل و پوچ است. مثلا ساعت ها در باره یک سوسک که پیدا کرده اند حرف می زنند و می خندند. حرف های پرمحتوایی برای گفت وگو ندارند.

ناآگاهی از مسائل روز

پسران امروز نسبت به فرهنگ و تمدن ایران ناآگاه و بی تفاوت شده اند. نه تنها از مسائل روز بی اطلاع هستند بلکه از مسائل دیروز هم بی اطلاعند. برای مثال اگر بپرسید خواجه عبدالله انصاری چه کسی است؟ فقط لبخندی احمقانه تحویلت می دهند بدون آنکه فکر کنند یا بخواهند او را بشناسند. درحالی که خواجه عبدالله انصاری فرد بسیار بزرگی است و حداقل یک ایرانی باید او را به عنوان یک فیلسوف و دانشمند ایرانی بشناسد.

درآمدهای کم

پسران امروزی یا درآمدهای بسیار پایینی دارند یا اصلا درآمدی ندارند و همچنان وابسته به درآمد پدر و مادر هستند. در مقایسه با دختران می بینیم که کمتر فکر کار هستند چون دختران با کارهای متوسط، با حداقل حقوق 400 تا 500 هزار تومان هم راضی می شوند تا ادامه بدهند ولی پسران با این درآمد حاضر نیستند کار کنند یا اگر هم کار کنند این میزان درآمد برای شان کافی نیست.

نبود وابستگی به خانواده

پسرها بلافاصله بعد از اولین آشنایی با یک دختر حتی در حد رابطه دوستی و همکاری، بلافاصله خانواده را فراموش می کنند و کاملا به طرف او تمایل پیدا می کنند ولی دختران همدلی و وابستگی بیشتری به خانواده دارند.

پشت میز نشینی

پسران علاقه مندند که بلافاصله بعد از اتمام دانشگاه شغلی در حد مدیر و مدیر کل داشته باشند تا راضی باشند ولی دختران در سطوح مختلف مشغول به کار می شوند.

کاهش انگیزه

انگیزه های پسران به صورت عمومی کاهش پیدا کرده است و این بی انگیزگی یا کم انگیزگی به صورت اپیدمی میان پسران افزایش یافته است.

موضوعی که باید نگرانش بود

می توان گفت فرار مغزها اتفاق می افتاد یعنی افراد مستعد و هوشمند برای ادامه تحصیل به خارج از کشور می رفتند و بعد از اتمام تحصیلات به ایران بر می گشتند و زندگی و خانواده ای فراهم می کردند ولی امروزه شاهد هستیم که افراد مختلف از سطوح مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ورزشی و... به محض رسیدن به مراتب بالای اجتماعی و موفقیت به خارج از کشور مهاجرت می کنند و دیگر به کشور برنمی گردند. در این زمان است که ژن عامل موفقیت تحصیلی، ورزشی و... که از پدر به پسر و نسل بعدی رسیده بود این بار از کشور خارج می شود بدون آنکه دنباله و ادامه ای داشته باشد. اینجاست که باید نگران بود. حالا اگر نسل فرهیخته و موفق از این جمع نیز خارج شوند و باقی مانده هم کاری برای ارتقای فرهنگ و دانش خود نکنند چه اتفاقی می افتد؟ بالاترین خسارتی که می توانیم از آن نام ببریم همین فرار مغزها و در نهایت آن فرار ژن هاست که اتفاق می افتد.ناجنسی دختران و بدجنسی پسران...

ناجنسی دختران یعنی اینکه توقعات دختران زیاد شده، �آی کیو� در آنها به صورت جهشی افزایش یافته و بالطبع از نظر ژنتیک شاید بشود گفت X X (علائم ژنتیک) عامل زن بودن که همان کروموزوم های X است هم کوچک تر شده اند و این یعنی بعد زنانگی شان کم شده است. زنی که در گذشته برایش شعر می گفتند و به خال لبش جنگ ها و فتح ها می کردند به نظرم امروز شاید وجود نداشته باشد... نه تنها از طرف پسران این اتفاق نمی افتد بلکه از طرف دختران هم شما این طنازی و ملاحت را نمی بینید. این کوچک شدن X را من به ناجنسی دختران ترجمه می کنم و گاهی در میان صحبت های شان می شنویم که می گویند: �ما خودمان یه پا مردیم و غافل از اینکه در این دوره و زمانه 2 پا مرد هم به کار نمی آید.�

پسرها هم به صورت نسبی توفیقات کمتری دارند و افت کرده اند و X و Y که نشانه مرد بودن است دچار نقصان شده به این شکل که Y که نشانه و علامت مردانگی است کوچک شده و X به عنوان نماد و نشانه زن بودن بزرگ تر شده است، به معنایی دیگر تمایلات زنانه در آنها بیشتر شده است و بالطبع جنس شان بد شده و همان اصطلاحی که به عنوان بدجنس به کار می بریم در این مورد معنا پیدا می کند، مثل گلابی که به ظاهر،رنگ و بوی گلابی دارد ولی وقتی گاز می زنیم طعم میوه به را دارد. در یک جمع بندی می توانم بگویم که زن ما از پله زنانگی یک پله بالاتر و مرد ما هم از جایگاه مردانگی یک پله پایین تر آمده است. به این ترتیب در این فرآیند نه زن، زن است و نه مرد، مرد!

صعود دختران

شاید بتوان این فاکتورها را به نمادهای بورسی دختران تشبیه کرد که همه صعود داشته اند و باعث ارتقای موقعیت اجتماعی و نوسانات رفتاری آنها شده اند. در مقابل این نوسانات و تغییرات، پسران نیز بی تغییر نمانده اند؛ کمیت پسران نسبت به قبل و در مقایسه با دختران رو به کاهش است. با هر تعریفی که از کیفیت داشته باشید مثل سواد، معرفت، توانایی ها و... کیفیت پسران کاهش پیدا کرده است.

قیچی تفاوت ها

توفیقات دختران خیلی بیشتر از حد انتظار و بیش ازحد قابل پیش بینی بوده است و در مقابل ناکامی ها و بی توفیقی پسران نیز بی اندازه و غیرقابل چشم پوشی است. این کامیابی ها و این ناکامی ها هردو، مثل 2 تیغه تیز قیچی عمل می کنند که رشته ارتباط مناسب اجتماعی و تعامل تاثیرگذار را قیچی می کند و نمی گذارد که این 2 بخش ارتباط و دوستی داشته باشند و این است که روابط و تعاملات شان دائم با چالش روبه رو می شود. همین باعث ایجاد انواع و اقسام مسائل مختلف می شود مثل اعتیاد، خانه های مجردی، ارتباط ها ی متعدد و... . خیلی از معضلات و نابسامانی هایی که امروز در جامعه شاهد آن هستیم به دلیل آن است که ما مسئله را حل نکرده ایم و حالا نوبت مسئله است که ما را منحل کند.

 

چهره‌شناسی

چهره‌شناسی: با یک نگاه بفهمید او چه خصوصیاتی دارد!

چهره‌خوانی هنری کهن است که در سراسر جهان شناخته شده و اولین چیزی که در یک چهره توجه شما را جلب می‌کند تقارن نداشتن صورت‌هاست. اجزای مختلف چهره‌ نمایانگر شخصیت فردی و اجتماعی شماست.

چانه: در چهره‌شناسی، چانه نشان‌دهنده صفاتی از جمله قاطعیت، رقابت‌جویی و پرخاشگری است. اگر چانه‌ای بزرگ و برجسته دارید یعنی صفاتی از جمله قاطعیت، رقابت‌جویی و پرخاشگری جزو خصوصیات شماست. اگر چانه‌ای کوچک دارید فردی آرام و صلح‌طلب هستید.

گونه‌ای کشیده و برجسته: به محض این‌که وارد جمعی می‌شوید تمام نگاه‌ها به سمت شما خیره خواهد شد این گونه‌ها، گونه‌های سینمایی نام دارند.

پیشانی بیرون زده: نشانگر تخیل‌گرا بودن و ابتکار در زندگی شخصی شماست.
پیشانی که به سمت عقب شیب دارد: نشانگر حافظه قوی و واکنش سریع به اعمال است.
پیشانی صاف: نشانگر تصمیم‌گیری فی‌البداهه و پذیرای عقاید جدید و متفاوت است.
برجستگی گوشتی بین ابروها: نشانگر اراده قوی، راسخ و همت در انجام امور زندگی است.
برآمدگی استخوانی بالای ابرو: نشانگر احترام به قوانین و مقررات است.

ابروهای پرپشت: نشانه داشتن تفکر مبهم است و این افراد بیشتر شنونده هستند تا این‌که اطلاعاتی به دیگران بدهند.
ابروهای پیوسته: نشانه داشتن تفکر دائم بوده و این افراد در استراحت مشکل دارند.
ابروکمانی: ارتباط خوب با مردم، یادگیری با مثال‌های کاربردی.
ابروهای صاف: برخورد منطقی با امور.
ابروی هشتی: ریاست‌طلبی، درستکاری.

بینی: دقیقا در وسط صورت قرار گرفته و مهم‌ترین عضو است و اولین ورودی برای دریافت انرژی است.
بینی بزرگ: حس ریاست و علاقه به ایجاد تحول.
بینی بلند: نیاز به تسلط بر محیط کار.
بینی کوتاه: توان پایان دادن به کارها و سخت‌کوش.
بینی بلند و صاف: (در نیم‌رخ انحنایی روی بینی دیده نمی‌شود) شیوه کار منطقی و برنامه‌ریزی بلندمدت.
بینی مقعر: (در نیم‌رخ تورفتگی روی بینی دیده می‌شود) شیوه کار احساساتی، نیاز به قدردانی از زحمات.
بینی که (پره‌های باز و عریض دارد): حمایت از عزیزان و نزدیکان بامحبت، تلاش برای موفقیت خانواده.
بینی کوچک: مستقل و حمایت کم از اطرافیان.
بینی سربالا: اعمال صحبت‌های نسنجیده، شنونده خوب.
بینی نوک‌پهن: (نوک بینی پهن و گوشتی) کسب امنیت مالی، مال‌اندوزی.
بینی با نوک گرد: هنردوست و زیبایی‌طلب.
بینی با نوک نازک: ولخرج.

دینگ دینگ زنگ تفریحه



ﺗﻮ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﮔﻔﺖ:
آقا ﺷﻤﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﺪ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﮔﻮﺵ ﺭﻭ ﺷﺴﺘﺸﻮ ﻣﯿﺪﻧﺪ؟
ﮔﻔﺘﻢ: عزیزم ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﮐﻪ ...ﮔﻮﺷﺘﻮ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ،ﺑﻌﺪ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﯿﺰﺍﺭﻧﺶ ﺗﻮ ﻭﺍﯾﺘﮑﺲ ... ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎ ﻧﺦ ﻭ ﺳﻮﺯﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﯿﺪﻭﺯﻧﺪﺵ |:
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺑﻐﺾ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺵ ﺣﺪﻗﻪﺯﺩ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﺪ ... ﺳﺮﯾﻊ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺻﺤﻨﻪ ﯼ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﺩﻭﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﭘﺪﺭﺑﭽﻪ ﺳﺮ ﻧﺮﺳﻪ :|
ﺣﺎﻻ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺍﻡ ....ﻧــﻪ!!
ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻣﺮﯾﻀﻢ :|ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ :|




بچه رو به مادرش : مامان چرا بابا کچله ؟
مادر : بخاطر اینکه بابات خیلی فکر میکنه!
بچه : پس چرا موهای تو اینقدر بلنده ؟
مادر : خفه شو !
:)))))))))))




دختر داییم شیش سالشه
یه حلزون پیدا کرده آورده خونه
هرجا حلزون میره این پشت سرش میره
صورتشو میماله به کف زمین.
میگم چرا اینکارو میکنی عسیسسسسسسسسمممم؟
میگه چون حلزون موقع حرکت ترشحاتی از خود به جا میزارن که حاوی کلاژن و الاستینه که باعث میشه چین و چروک صورت از بین بره وصورتی شاداب و به ما هدیه بده و دیگه باید با چین و چروکا خدافظی کرد :| :|
:|
:|
:|
:|:|
:|:|:|
:|:|:|:|
:|:|:|:|:|
:|
اونوقت من 6 سالم بود صورتمو میگرفتم جلوی پنکه می گفتم آآآآآآآآآآاااااااااا
......مثل خر کیف میکردم ....

 




دوران ما یه فیلم شو نمیتونستیم جلو بابامون نگاه کنیم ! حتی دیدن دخترایی که پشت شماعی زاده میرقصیدن واسه ما داستان داشت....!
الان یه پسر خاله دهه هشتادی دارم شبکه های ماهواره را قفل کرده باباش نتونه نگاه کنه  :l




من غلط بکنم ارشد شرکت کنم!!!
"دیالوگ ماندگار شب های امتحان"
:))))))))



ﺑﺎﺑﺎ : ﻣﻨﻮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﻳﺎ ﻣﺎﻣﺎﻧﻮ؟
ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﻫﺮ ﺩﻭ ﺗﺎﺗﻮﻧﻮ
ﺑﺎﺑﺎ : ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﻮ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻯ؟
ﺑﭽﻪ: ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ
ﺑﺎﺑﺎ : ﺧﻮﺏ ﺍﻳﻦ ﻳﻨﻰ ﺗﻮ ﻣﺎﻣﺎﻧﻮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﺩﻳﮕﻪ
ﺑﭽﻪ: ﻧﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﺎﺑﺎ : ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﻩ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﺗﻮ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻯ؟
ﺑﭽﻪ: ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ((:
ﺑﺎﺑﺎ : ﭼﺮﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ؟؟؟؟
ﺑﭽﻪ: ﭼﻮﻥ ﻗﺒﻼً ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺑﻮﺩﻡ (((:
ﺑﺎﺑﺎ : ﮐﺼﺎﻓﻂ :))))





به نظر من رییس جمهور باید عادل باشه، عارف باشه، روحانی باشه، جلیل القدر باشه، بی غرض باشه، ولایتی و کاراش مورد رضای مردم باشه و یه کمم قالیبافی بلد باشه !!




چند روزه بدجور سرما خوردم دیشب مامانم میگه پسرم فردا نرو دانشگاه، عزیزم استراحت کن! منم نرفتم. هیچی دیگه از صب ساعت 6 دارم کابینتا رو دستمال میکشم بعدش باید دیوارای آشپزخونه رو تمیز کنم الانم داره فرشای پذیرائی رو جمع میکنه که بشورم
مامان آب زیر کاهه من دارم :|


یه روز یه چینیه میره بالاى کوه و فریاد میزنه :
هین تا سا لاو تسین شین هوچینک !
.
.
بعدش از کوه جواب میاد :
.
.
.
.
.
.
.
.
خیلى سخت بود دوباره تکرار کن




یه اخلاقی که من دارم اینه که وقتی
میخام واسه مطالب دخترا توو فیس بوک لایک بزنم اول یه بار دور اتاق میچرخم که مبادا از روی هوای نفس باشه.
یه همچین آدم مومنی ام مــن !




یه دوستی داشتم که اصلن اهل این سوسول‌بازیا و تقلب و این حرفا نبود. یه روز قبل از امتحان یه چاقو میزاشت جیبش میرفت دم خونه‌ی استاد
ما شالله الان مهندس قابلی هم شده...



دختره پست گذاشته : مُردم از تنهایی ...
پسره زیرش نوشته : 
نشونی بده با بچه محلا بیایم خونتون از تنهایی در بیای !!! 
واقعا این پسرای با معرفت که به فکره بچه محلاشون هستن رو می بینم بغضم میگیره ...
ببخشید اشک نمی زاره مانیتورو ببینم ...


 



از این به بعد می‌خوام یه دستکش آشپزخونه باد کنم از زیر لحاف هر شب بذارم بیرون دهن این پشه‌ها سرویس شه باهاش مشغول باشن!!!



داشتم واسه امتحان میان ترم توو خونه تقلب مینوشتم...یهو دیدم مامانم بالا سَرمه...
اومد تقلب رو پاره کرد..
مونده بود چی بگه.......
گفت: ما تو این خونه نماز میخونیم




دختره یادش رفته کیبوردش رو فارسی کنه، استاتوس زده :
lk ]rnv phgl hlv,c o,fi...fifi...]rnvhdk[h o,fi

150 تا هم لایک خورده
... ... کامنت پسرها:
* خیلی زیبا گفتی مثل خودم فکر میکنی
* چقدر متن پر احساسی بود، تحت تاثیر قرار گرفتم
* من اولش مخالف این جمله بودم، اما وقتی یه خورده فکر کرد دیدم حق با توئه
* زیبا بود، مرسی، Share میکنم....


یارو 95 سال عمر کرده
بعد که می میره مینویسن: به دیدار حق شتافت !!
خو این کجاش شتافته؟ اینو که به زور بردن .............!


پسر داییم تو کنکور ۱۰۰تا مونده به آخر شده
بعد داییم شیرینی پخش کرده
به داییم میگم چرا خوشحالی حالا؟
گفت : آخه فک نمیکردم ۱۰۰نفر از این خنگ تر باشن
من
...
داییم
پسر داییم :@


با دوستم چت می‌کردم. گفت: موزیک چی گوش میدی؟ گفتم: داریوش
گفت: داریوش رو باید وقتی رو موتوری و باد تو صورتت می‌خوره و پهلوت چاقو خورده و خونت داره میره گوش بدی!!!!
من: :|
داریوش: :|
چاقو: :|
موتور: :|
باد: :|
ابوالفضل پورعرب: :|
کیمیایی: :|
همه وهمه.....:|



یه زمانی یه تلفن خونه بود، وای میستادیم باباهه بره سره کار مامانِ بره بازار ما یه زنگ به دوس دُخترمون بزنیم، هَمشم با استرس، همیشه هم قبضِ تلفن که مییومد کُلی بارمون میکردن.
حالا داییم و زن داییم دارن میرن مسافرت، داییم به پسر داییم میگه، پونه (دوس دُخترش) زنگ زده بود، بهش گفتم این مدت که ما نیستیم بیاد بهت سر بزنه مواظبت باشه...
من :|
ینی تمامِ مدت نیم خیز آماده بودم از بابا مامانش گِله کنه، جُف پا برم تو شیکمش .....
دهه شصتیا میدونن من چی میگم :|