زیـباترین مقاصـد مطـرح گردشگری در سراسر جـهان
تهران، ایران
ریو دو ژانیرو، برزیل
ادینبورگ، اسکاتلند
ماله، پایتخت مالدیو
اوترخت، هلند
موستار، بوسنی
برن، سوئیس
برلین، آلمان
دبی
بندر آلسوند، نروژ
کلن، آلمان
سئول، کره جنوبی
نیویورک، آمریکا
پاریس، فرانسه
لندن، انگلیس
مسجد ایاصوفیه، استانبول، ترکیه
المینا، لبنان
هنگ کنگ
محله چینی ها، نیویورک
مکه، عربستان سعودی
گادامس، لیبی
مادرید، اسپانیا
بروکسل، بلژیک
تولدو، اسپانیا
سیاتل، آمریکا
ایروان، ارمنستان
هنگ کنگ
میلان، ایتالیا
لس آنجلس، آمریکا
لیوبلیانا، پایتخت اسلوونی
شهر واتیکان و رم
شهر قدیمی، ادینبورگ، اسکاتلند
بارسلونا، اسپانیا
تصـــاویر هوایی شــگفت انگـــیز از شهر نیــو یــورک
تمام حجم خیالم از تو لبریز است
دنیای خیالم کوچک نیست ، تو بی نهایت عزیزی . . .
اشکی که بی دلیل بیاید ، اشک دلتنگی نیست ، اشک بی کسی است !
فرق است میان دوست داشتن و داشتن دوست،
دوست داشتن امریست لحظه ای و اما داشتن دوست
استمرار لحظه های دوست داشتن است
منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نبودم،
همیشه اشکهایم را بادستان خودم پاک کردم،
چون میدانم همه رهگذرند…
تنها بودن قدرت می خواهد و من قدرتمندم،
این قدرت را کسی به من داد که روزی میگفت تنهایت نمیگذارم…
چای هایت را تلخ نخور! کمی نگاهم کن…
تمام قند های دلم را برایت آب می کنم
خدایا آسمانت چه مزه ایست؟
من که فقط زمین خورده ام…
تنهایی را بلند ترین شاخه درخت میفهمد،
انگار هر چه بزرگتر میشویم تنهاتر میشویم
براستی خدا از بزرگی تنهاست ،یا از تنهایی بزرگ؟!!!
****************************
اگر روزی داستانم را برای کسی نقل کردی بگو:
بی کس بود،اما کسی رو تنها نذاشت.
دلشکسته بود،اما دل کسی رو نشکست.
کوه غم بود،ولی کسی رو غمگین نکرد.
و شاید بد بود ولی برای کسی بد نخواست…
تابلو نقاش را ثروتمند کرد
شعرِ شاعر به چند زبان ترجمه شد
کارگردان جایزه ها را درو کرد
و هنوز سر همان چهارراه واکس میزند کودکی که بهترین سوژه بود !
به هرکه می گویم “تو” به خودش می گیرد
چه ساده اند اینها ! نمیدانند هیچکس برای من “تو” نمیشود . .
سربه هوانیستم
اماهمیشه چشم به آسمان دارم
حس عجیبی است دیدن همان آسمانی که
شاید توچند لحظه پیش به آن خیره شده باشی...
گمم نکن…
در گوشه ای از حافظه ات مینشینم آرام…
فقط بگذار بمانم…
بعضی وقتا باید بذاری آدما همینطوری برن ،
نه برای اینکه اونا واسه تو با ارزش نیستن .
بلکه برای اینکه تو دیگه برای اونا با ارزش نیستی!!!!
همیشه سخت ترین سیلی را از کسی میخوری که روزی بهترین نوازشگرت بود . . .
میدونی محبت یعنی چی ؟
م : من
ح : حالا
ب : به یاد
ت : توام
تو میدانی
از مرگ نمی ترسم
فقط
حیف است هزار سال بخوابم
و خواب تو را نبینم...
اومدی شبیه بارون دله من خسته خاکه
واسه اون نم نمه چشمات ، نمیدونی چه هلاکه
نمی دونی ، نمیدونی واسه من چقدر عزیزی
شایدم می دونی اما منو باز به هم میریزی
نمی دونم چی رازیه که تو چشمات خونه کرده
هر چی هست اونقدر قشنگه که منو دیوونه کرده
قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!
مثل کشیدن کبریت در باد
دیدنت دشوار است
من که به معجزه ی عشق ایمان دارم
می کشم
آخرین دانه ی کبریتم را در باد
هر چه بــــــادا بــــــــــاد!
خواستن ،همیشه توانستن نیست
گاهی فقط،
داغ بزرگی است
که تا ابد بر دلت می ماند
یادته زیر گنبد کبود تو بودی و کلی آدمای حسود؟
تقصیر همون حسوداست که حالا
هستی ما شده یکی بود یکی نبود...
کاش همیشه در کودکی می ماندیم
تا به جای دلهایمان
سر زانوهایمان زخمی میشد!...
چه تقدیر بدیست !
من اینجا بی تو می سازم
و تو، آنجا با او می سازی...!!!
مرا به ذهنت نه! به دلت بسپار
من ازگم شدن درجاهای شلوغ ...میترسم ...
برگـَـــرد..
یادت راجاگذاشتی ...
نمی خواهم عُــمری به این امید باشم
که برای بُردنَش بر می گردی ..
انگـــار
آخرین سهم ما از هم
همین سکوتـــــــــ اجباریست ...
در بدرقــــــه چشمان تو نمیتوان غربت را فراموش کرد و کوچــــــه سراسر میشود از وداعی عاشقانــــه...
گـل یا پــوچ؟
دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن
بگذار فقط تصــــــور کنم ..
که در دستانتــــ
برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
" تـــو "
دو حرفـــــــــ بیشتر نیســـت ،
کلمه ی کـــوتاهی که برای گفتنش ..
جانم به لبـ رسید و ناتمام ماند ...
حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!
حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه
اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!
خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون
دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
فرقـے نمـے کند !!
بگویم و بدانـے ...!
یا ...
نگویم و بدانـے..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!
جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:
دلــــــــــــــم.....!!!
در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد ،
در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است ،
همیشه دلتنگ توام ...
امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد
یا باید خانه مان را عوض کنم
یا پستچی را تو که هر روز برایم نامه می نویسی .... مگه نه ؟!!